نقش تربیت در اخلاق کسب و کار

سلسله مباحث اخلاق کسب و کار؛

قسمت سوم؛ تربیت

مقالات- مهندس فرزین انتصاریان

عضو کمیته تدوین استانداردهای مدیریتی سازمان جهانی استاندارد

اشاره:

در قسمت نخست سلسله مباحث اخلاق کسب و کار، اشاره شد که اخلاق کسب و کار مشتمل بر بعد مدیریتی و حتی اقتصادی اخلاق بوده و نه تنها مساله‏ای انسانی، عقلی، اعتقادی و فطری است، بلکه یکی از الزامات موفقیت و تعالی سازمانی محسوب می‏شود.

به عبارت دیگر هیچ سازمانی بدون دارا بودن اخلاق کسب و کار قادر نخواهد بود به موفقیت و پایداری خود امیدوار باشد.

از طرفی اخلاق سازمانی، شناخت و محترم شمردن حقوق خود و دیگران به طور متوازن در یک سازمان عنوان شد و سطوح اخلاقی شامل، اخلاق فردی، اخلاق حرفه‏ای و اخلاق سازمانی معرفی گردید و اشاره شد که زمانی که “اخلاق سازمانی” در تعامل با طرف‌های تجاری و قانونی مرتبط با ماموریت سازمان قرار می‌گیرد “اخلاق کسب و کار” نامیده می‌شود و همچنین بر این نکته تاکید گردید که ارزش‏های اخلاقی افراد نباید با ارزش‏های اخلاقی سازمان و حرفه آنان در تعارض باشد.

در پایان قسمت اول به معرفی پروژه اخلاق کسب و کار در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران پرداخته شد.

در قسمت دوم نیز ذیل عنوان «شناخت»، ضمن طرح این سوال که آیا اخلاق ذاتی است یا اکتسابی به نقش ذات در اخلاق فردی پرداخته شد و با تبین ابعاد وجودی انسان که شامل «جسم»، «نفس»، «وجدان»، «عقل»، «ذات»، «روان» و «روح» است. به این نتیجه رسیدیم که ذات «ظرف» و اخلاق«مظروف»  است که در “فرایند تربیت” درون ظرف قرار می‌گیرد و استنتاج نهایی بر این واقع گردید که اخلاق به عنوان شالوده کردار و پندار انسان‏ها، متاثر از ابعاد: ذات، فطرت، عقل، روان و نفس آدمی است و در شرایط مناسب محیط، «تربیت» بر «ذات»، در تعالی اخلاقی، رجحان دارد.

در ادامه بحث نیز با اشاره به نقش مدیران سازمان که هم‏طراز نقش مربیان در ارتباط با افراد است و با معرفی ذی‏نفعان فرد و نیازهای آنان در مقایسه با انتظارات ذی نفعان سازمان، و همچنین تلاقی نیازهای فرد و سازمان آشنا شده و دو نتیجه بسیار مهم کاربردی حاصل گردید، نخست: برای ایجاد یک سازمان با فضیلت، باید پرسنل فضیلت‏گرا داشت

دوم: هیچ مدیریتی در هیچ سازمانی قادر به استقرار یک نظام اخلاقی نیست مگر اینکه خود به تمامی ابعاد آن در قالب یک نظام (سیستم) معتقد و ملتزم باشد.

اینک در ادامه بحث به موضوع مهم تربیت خواهیم پرداخت.

تعلیم و تربیت

پیش از آنکه بخواهیم وارد موضوع تربیت و تاثیر آن در اخلاق کسب و کار شویم، می‏بایست تصویر درستی از آن ارائه گردد، چرا که غالبا تعلیم با تربیت اشتباه گرفته شده و مفهوم تربیتی با تعلیمی جایگزین می‏شود.

تعلیم که مترادف پارسی آن دانش‏آموزی است درواقع به موضوع علم و یادگیری دانش محدود می‏شود، در حالی که تربیت که معادل پارسی آن پرورش است در ظهور، مشتمل بر رفتاری مبتنی بر دانش می‏باشد.

به عبارت ساده‏تر، دانش گرچه می‏تواند مقدمه پرورش باشد، اما الزاما پرورش نیست چرا که پرورش به معنای تکامل ذاتی، درواقع رفتاری نهادینه شده و متعالی است که مبنای آن دانش و بینش است.

از این رو تعلیم زمانی زمینه‏ساز تربیت است که همراه آن، بینش به عنوان یک عنصر اعتقادی و عقلی وجود داشته باشد.

لذا خداوند عالم به عنوان منشاء اخلاق، آنگاه که بعد تعلیمی خود را عنوان می‏نماید آن را محدود به مسایلی نظیر «بیان» می‏نماید ولی در بیان وجه تربیتی خود، خود را «رب» به معنی مربی همیشگی و فراگیر معرفی نموده است.

بنابراین شأن “تربیت” به مراتب افزون‏تر از جایگاه “تعلیم” است و در مبانی اخلاقی نیز تعلیم زمینه‏ساز، مقدمه و درواقع ابزار تربیت محسوب می‏شود که قطعا اخلاق کسب و کار نیز از این موضوع مستثنی نخواهد بود.

ارکان تعلیم و تربیت

از آنچه که در تعریف تعلیم و تربیت بیان شد، این طور نتیجه گرفته می‏شود که تعلیم دارای سه رکن علم، معلم و متعلم است ولی تربیت دارای ارکان «تعلیم»، «بینش»، «کنش» و «استمرار» است.

از این رو در مباحث تربیتی مسایل و عناصری نظیر: «اعتقاد»، «التزام» و «مربی» مطرح می‏شوند. به عبارت ساده‏تر در تعلیم بحث انتقال دانش مطرح است بی‏آنکه کاربری آن مطرح باشد، اما نظر به اینکه در تربیت، نهادیه شدن و استمرار یک رفتار صحیح و ارزشی و ظهور آن مورد انتظار است، فرد بایستی علاوه بر اینکه آن رفتار را یاد می‏گیرد، با اعتقاد و التزامی که به آن رفتار پسندیده دارد، آن رفتار را حفظ نماید، لذا در انتخاب رفتار پسندیده و پرهیز از رفتار ناپسند، باید دارای یک بینش باشد.

به عبارت بهتر، در موضوع تربیت صرف بروز یک رفتار صحیح ملاک نیست، بلکه انگیزه فرد از انجام آن رفتار، شناخت فرد از آن رفتار، مداومت بر آن رفتار و… همگی حایز اهمیت خواهند بود. از این رو حضرت علی (ع) می‏فرمایند: «صاحبان اخلاق، روح جامعه خود هستند».

تربیت فردی و سازمانی، چرا و چگونه

براساس آنچه که تاکنون بیان شد، این طور نتیجه گرفته می‏شود که تربیت فردی موجب سعادتمندی فرد خواهد شد، چرا که تربیت، فرد را در مسیر صحیح قرار داده و مهمتر اینکه در همان مسیر نگاه می‏دارد. اما درباره تربیت سازمانی شاید این سوال مطرح شود که با وجود پیچیدگی‏های بیان شده از ابعاد وجودی انسان و دشواری تربیت، چگونه می‏توان به تربیت سازمانی امیدوار بود و اساسا چرا باید به مساله بسیار پیچیده تربیت فکر نمود و آن هم در یک سازمان که به عنوان یک بنگاه اقتصادی که فلسفه وجودی و محور تمامی مسایل آن در سود و زیان (کسب سود و عدم زیان) خلاصه می‏شود، بر روی این مساله سرمایه‏گذاری کرد؟!

در پاسخ به این سوال که درواقع موضوع ضرورت تربیت سازمانی را مطرح و پیگیری می‏نماید، بایستی گفت: اولا یک سازمان شامل توده‏ای از افراد است و سهامداران و صاحبان سازمان‏های اقتصادی نیز به عنوان افرادی که قطعا در یک بستر «سعد» به دنبال «مسعودی» خود هستند، نمی‏توانند نسبت به محیطی که بخشی از بستر مسعودیت و سعادتمندی آنهاست، بی‏تفاوت باشند و ثانیا همان طوری که در مباحث قبلی نیز اشاره شد، اتفاقا مساله اخلاق سازمانی و اخلاق کسب وکار، در توسعه و دوام کسب و کار، نقش مهم و کلیدی دارد، لذا چه از منظر اعتقادی و چه اقتصادی، نمی‏توان به موضوع «تربیت» در سازمان بی‏تفاوت بود.

تربیت، فارغ از الزامات اینکه فردی باشد یا جمعی و سازمانی به عنوان یک رفتار نیاز به پذیرش از سوی افراد دارد و هر فردی در مقابل هر تربیتی، بایستی هزینه‏های تربیتی متناسب را که گاهی مستلزم گذشت است را پرداخت نماید. لذا تربیت دارای الزامات و مراحلی است که مختصرا به آن اشاره خواهد شد.

۱- ارزش‏ها: یک تربیت صحیح بایستی بر اصول و ارزش‏های انسانی یا سازمانی صحیح و منطبق بر فطرت پاک نهاد آدمی و ساختار سیستمی سازمان، استوار باشد تا بتواند اثرگذاری لازم را داشته باشد و به معنای واقعی تربیت محسوب شود. از این رو به عنوان مثال چنانچه سازمانی تلاش دارد که مفهوم مشتری مداری را در افراد سازمان خود نهادینه سازد، نمی‏تواند بدون پشتوانه‏های ارزشی مورد قبول کارکنان خود و یک تربیت سازمانی ایده‏آل یا مناسب که در بستر یک سیستم مدیریت اخلاقی جاری گردد به آن دست یابد.  بنابراین گام نخست در تربیت، تبیین ارزش‏هاست.

۲- دانش: پس از ترسیم اصول و مبانی ارزش‏ها، این ارزش‏ها بایستی در سازمان به طور دقیق و بدور از شعار تبیین شده و به افراد در غالب دانش و تعلیم انتقال یافته و افراد سازمان، علاوه بر آشنایی با ارزش‏ها، با فلسفه و فوائد آن‌ها نیز آشنا باشند. از این رو سازمانی تربیت پذیر محسوب می‏شود که سازمانی یادگیرنده باشد و جریان آموزش و تربیت در آن سازمان، در ابعاد اخلاقی نیز جاری باشد.

۳- پذیرش: ارزش‏های آموزش داده شده، بایستی به گونه‏ای باشند که از سوی آموزش گیرندگان مورد پذیرش واقع شده و منجر به ایجاد یک بینش عمیق در آن‌ها گردد.

۴- مربی: مربی، هم، نقش معلم را داراست و هم اسوه و الگو است و درواقع تجسم تربیت ظهور یافته‏ای است که می‏تواند به عنوان یک ارزش مجسم از سوی دیگران ملاک و مصداق باشد.

این الزامات در کنار اراده و ظرفیت تربیتی، موجب تربیت افراد سازمان خواهند شد.

لذا خداوند متعادل نیز در تربیت انسان‏ها به عنوان مربی کل، علاوه بر اینکه ارزش‏ها را در فطرت آدمی به ودیعه گذارده، را در تعالیم دینی خود بیان داشته و پیامبران و نیکان و صالحان را به عنوان «اسوه‏های حسنه» در جامعه معرفی نموده است.

۵- قوانین تربیتی: علاوه بر چهار اصل تربیتی فوق که بیان شد و الزامات ایجاد تربیت محسوب می‏شوند، برای اینکه تربیت به اخلاق تبدیل شود، بایستی نظام ارزش گذاری مبتنی بر ارزش‏های اولیه به صورت قوانین تربیتی نیز وضع و به مرحله اجرا درآید، درواقع قوانین تربیتی که مجموعه‏ای از تشویق‏ها و تنبهات و بایدها و نبایدها است، ضامن تداوم تربیت افراد هستند.

این مساله یعنی وجود قوانین تربیتی، در تربیت‏های دینی در قالب احکام، پاداش‏ها و تعذیرات دینی مشهود است.

تربیت سازمانی

از آنجا که هدف از سلسه مباحث اخلاق کسب و کار، در نهایت، استقرار، توسعه و ترویج اخلاق در سازمان‏ها و تقویت کسب وکار مبتنی بر اخلاق است، این بخش از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است، لذا برای اثربخشی بهتر آن ابتدا و به طور مختصر خلاصه آنچه که تاکنون در پیوند با موضوع تربیت بیان شده است را ذکر کرده و سپس به صورت کاربردی و به زبان ساده مراحل تربیت سازمانی را بیان خواهیم نمود:

  • تربیت در کنار ذات، عوامل ایجاد اخلاق هستند ولی تربیت بر ذات ارجحیت دارد.
  • تعلیم مقدمه تربیت و تربیت موجب اخلاق است.
  • تربیت دارای چهار الزام ارزش، دانش، پذیرش و مربی برای ایجاد و رعایت قوانین در حفظ ارزش‌ها است.

با این توضیحات اینک چگونگی ایجاد مکانیزم تربیتی در یک سازمان را به طور ساده و مختصر بیان می‌کنیم:

همان طور که در مباحث گذشته نیز بیان شد، از آنجا که ذات در تربیت یک فرد موثر است، موضوع گزینش افراد سازمان نیز از اهمیت ویژه‏ای برخوردار خواهد بود.

لذا در بسترسازی تربیت سازمانی، علاوه بر اینکه معیارهای گزینش بر مبنای قابلیت و صلاحیت فردی است، افراد جذب شده باید تا مدتی از ابعاد تربیتی و اخلاقی مورد بررسی قرار گرفته و سپس به آنان لقب «همکار» اتلاق گردد.

تبیین ارزش‏های تربیتی

یک سازمان موفق، سازمانی است که ارزش‏های سازمانی آن، ارزش‏های متعالی باشد.

موضوع تبیین ارزش‏ها چه از منظر اقتصادی و چه تربیتی از چنان اهمیتی برخوردار است که می‏توان ادعا نمود، هیچ سازمانی در مسیر موفقیت پایدار قرار نخواهد گرفت و هرگز سازمان اخلاق‏مندی محسوب نمی‏شود، مگر آنکه دارای یک منشور ارزشی در تمامی ابعاد سازمانی و در ارتباط با تمامی ذی‏نفعان سازمان باشد.

در ترسیم ارزش‏های سازمانی بایستی به نکات مهمی توجه کرد از جمله:

باورها و اعتقادات جامعه: قطعا هر سازمانی در جامعه‏ای محیط شده است که در آن جامعه از قبل یک سری ارزش‏ها نهادینه شده‏اند، بنابراین در تدوین نظام ارزش‏های سازمانی، بایستی به این باورها و اعتقادات توجه لازم را مبذول داشت.

البته در هر جامعه ممکن است به غلط یک سری از ضد ارزش‏ها نیز به عنوان ارزش جا افتاده باشند. در این صورت، ملاک اینکه کدام ارزش بایستی در ارزش‏های سازمانی مورد توجه قرار گیرند فطرت و وجدان آدمی است.

انطباق با فطرت: همان طوری که بارها گفته شده ارزش‏ها و مفاهیم تربیتی بایستی با فطرت و وجدان انسان‏ها انطباق داشته باشند و معیار تشخیص اینکه چه ارزشی فطری است، تایید هم زمان آن، توسط تمامی افراد بشر فارغ از باورها و اعتقادات اکتسابی است، به عنوان مثال هیچ شخصی (حتی بدترین فرد روی کره زمین) نیست که صداقت و مسؤولیت پذیری و… را رد کند، ولو اینکه خود فردی ناصادق و یا غیرمسؤول باشد.

شناخت: در ترسیم ارزش‏های سازمانی باید ذی‏نفعان سازمان و انتظارات و اعتقادات آنها و همچنین حقوق آنان، مورد شناسایی قرار گیرد.

واقعیت گرایی: ارزش‏ها نباید آرمانی و غیرکاربردی باشند، بلکه بایستی با لحاظ کردن واقعیت‏های محاط کننده یک سازمان ترسیم شده باشند و قابلیت رسیدن به اهداف ارزشی ترسیم شده در سازمان وجود داشته باشد.

فراگیر و تکاملی: علاوه بر اینکه ارزش‏های سازمانی بایستی در مسیر تکامل سازمانی باشند، می‏توانند به صورت تکاملی (مرحله‏ای) وضع شوند یعنی در یک فرآیند تکاملی، ارزش‏های سازمانی تکامل یابند، بنابراین در تدوین منشور ارزش‏های سازمانی آنچه در درجه اول اهمیت است، امکان اجرای کامل آن ارزش‏هاست، بنابراین نبایستی ارزش‏ها به گونه‏ای باشند، که از سوی همگان قابلیت اجرا نداشته باشند.

یک مجموعه از ارزش‏های سازمانی (منشور ارزش‏ها یا منشور اخلاقی) که ویژگی‏های فوق را داشته باشند، قطعا سازمان را به سوی تعالی رهنمون خواهند ساخت.

برای اینکه به صورت عینی و در قالب یک مثال، منشور ارزشی یک سازمان را مورد توجه قرار داده باشیم، نگاهی گذرا خواهیم داشت به منشور ارزش‏های سازمانی شرکت «جانسون اند جانسون»، با این توضیح که ارزش‏ها این شرکت، در جامعه‏ای که شرکت جانسون اند جانسون قرار دارد، مورد استفاده است و قطعا هر سازمانی در کشور ما و سایر نقاط جهان بایستی، ارزش‏های سازمانی خود را خود ترسیم نماید، آنچه در این مثال مورد توجه بوده است، اصول رعایت شده در تدوین این ارزش‏هاست که به طور مختصر در این قسمت بیان می‏شود:

 

 

ارزش‏های سازمانی شرکت «جانسون اند جانسون»

شرکت داروسازی جانسون اند جانسون، منشور اخلاقی خود را در ارتباط با ذی نفعان خود، این گونه ترسیم نموده است:

۱- سهامداران

مسوولیت نهایی ما در برابر سهامداران است.

کسب و کار باید سود خوب و معقولی را حاصل کند.

ما باید پذیرای اندیشه‏های نو باشیم.

پژوهش و تحقیق باید همواره انجام شده نوآوری باید توسعه یابد و هزینه اشتباهات را باید پرداخت.

تجهیزات جدید باید خریداری شود، امکانات نوین باید تامین گردد و محصولات تازه باید عرضه شود.

باید برای دوران سختی و مقابله با مشکلات ذخائر لازم را ایجاد نمائیم.

و آنگاه که طبق این ضوابط و اصول عمل کردیم، سهامداران ما می‏بایست سود عادلانه‏ای را دریافت نمایند.

۲- مشتریان

ما معتقدیم که اولین مسوولیت ما در برابر پزشکان، پرستاران و بیماران و همچنین در برابر مادران و پدران و همه آنانی که از محصولات و خدمات ما استفاده می‏کنند.

برای برآوردن خواست‏ها و نیازهای آنان هر عملی و کاری که انجام می‏دهیم باید از کیفیت بالایی برخوردار باشد.

باید بی وقفه تلاش کنیم که هزینه‏های خود را کاهش دهیم تا بتوانیم قیمت‏ها را در حد معقولی حفظ کنیم.

سفارش‏های مشتریان باید به موقع و با دقت تحویل شود.

تامین کنندگان و توزیع کنندگان ما باید بتوانند سود معقولی کسب کنند.

 

۳- کارکنان

ما در برابر کارکنان خود، یعنی در برابر مردان و زنانی که در سراسر جهان با ما کار می‏کنند مسوول هستیم.

هر کس باید به صورت یک فرد دیده شود.

باید برای حیثیت این افراد احترام قائل شویم و شایستگی آنان را شناسایی کنیم و به کار بگیریم.

آنان باید در کار خود احساس امنیت کنند.

کارمزد باید منصفانه و کافی و محل و وضع کار آنان باید تمیز، منظم و امن باشد.

ما باید توجه داشته باشیم از چه راه‏هایی می‏توانیم به کارکنان‏مان کمک کنیم تا بتواند از عهده مسوولیت‏های خود در برابر خانواده‏هایشان برآیند.

کارکنان باید احساس کنند که در ارائه پیشنهاد و شکایت آزاد هستند.

باید برای تمام کسانی که صلاحیت لازم را دارند فرصت‏های برابر شغلی، استخدامی و پیشرفت وجود داشته باشد. ما باید مدیریت شایسته ای را اعمال کنیم و اعمال کارکنان باید درست و مطابق اصول اخلاقی باشد.

۴- جامعه

ما در برابر جامعه ای که در آن زندگی و کار می‏کنیم و نیز در بر ابر جامعه جهانی مسوول هستیم.

ما باید شهروندان خوبی باشیم و از کارهای خوب و اعمال خیرخواهانه حمایت کنیم و سهم عادلانه خود را از مالیات‏ها بر عهده بگیریم.

ما باید در جهت رفاه عمومی و بهبود وضعیت بهداشت و آموزش و پرورش تلاش کنیم.

ما باید دارایی‏هایی را که اجازه استفاده از آنها را داریم به خوبی نگهداری کنیم و محیط زیست و منابع طبیعی را حفاظت نمائیم.

همان گونه که در منشور اخلاقی و ارزش‏های مثال فوق دیده شد، این شرکت ارزش‏های خود را در ارتباط با ذی نفعان دسته بندی نموده است، اصول حرفه ای و اعتقادات جامعه هدف خود را لحاظ کرده است و برخی از ارزش‏های آن، نظیر: «مسوولیت پذیری» با فطرت انسانی انطباق لازم را دارند.

لذا در تربیت سازمانی، سازمان‏های ایرانی بایستی مجموعه ارزش‏های سازمانی خود را با استفاده باورها و فرهنگ غنی کشورمان به مراتب بهتر و غنی تر از کمپانی‏های سایر کشورها ترسیم نمایند.

آموزش و اقدام

در مسیر تربیت سازمانی، پس از آنکه افراد مناسب در سازمان گردآوری شدند و ارزش‏های سازمانی نیز ترسیم شد، بایستی این ارزش‏ها در قالب مجموعه‌ای از آموزش‏های کاربردی و همچنین ایجاد بسترها، الزامات، زیرساخت‌ها و انجام اقدامات لازم به فعلیت تبدیل شوند.

به عنوان مثال اگر در ارزش‏های سازمانی خود و در قبال مشتریان، موضوع کیفیت به عنوان حق مشتری و یا موضوع احترام به مشتری بیان شده است، لازم است برای این موضوع سیستم جامعی که بستر فعالیت‌های آموزشی و کنترلی و … اجرایی کردن این ارزش است نیز در سازمان استقرار یابد.

لذا آموزش ارزش‏ها و دیگر اقدامات مرتبط با فعلیت یافتن ارزش‏ها، مساله ای است جاری که بایستی به طور مداوم در سازمان جریان داشته باشد، ضمن اینکه در اکثر مواقع بیان فلسفه ارزش‏ها و آموزش‏ها، موجب ایجاد درک عمیق تر و پذیرش آن آموزش‏ها و اقدامات خواهد شد.

الگوسازی

برای اینکه افراد تربیت شوند، نیازمند مربی و الگو هستند. در سازمان‏ها، مدیران باید مربی و الگوی مناسب رفتاری و تربیتی سایر کارکنان باشند، ضمن اینکه افراد با فضیلت آنچنان مورد معرفی و مثال قرار گیرند، که به الگوی عینی کارکنان تبدیل شوند.

سیستم به عنوان قانون تربیتی سازمان

سیستم، مشخصه مشابه ذات در یک سازمان است و در واقع قانون و روش اجرای امور در سازمان به حساب می‌آید، زمانی که تعدادی انسان در محلی جمع شده و به طور سیستمی جهت انجام فعالیت‌ها با یکدیگر مرتبط می‏شوند، سازمان به وجود می‏آید، از این رو در تربیت سازمانی، پس از موضوع تبیین ارزش‏ها، مهمترین مساله، قوانین و روش‌های تربیتی در سازمان است که ابعاد بسیار گسترده و وسیعی را شامل می‏شود. یک سیستم یا قانون تربیتی زمانی کارساز است که شامل ویژگی‏های زیر باشد:

عادلانه: قانون تربیتی سازمان که مجموعه ای از اصول ارزش گزاری، پاداش و تنبیه، باید و نباید است. بایستی عادلانه باشد، یعنی تناسب منطقی با فعلیت و صلاحیت افراد و عقوبت و پاداش پیش بینی شده داشته باشد.

فراگیر: قانون تربیتی سازمان از یک سو بایستی شامل تمامی رفتارهای افراد در سازمان بوده و از سوی دیگر شامل همه افراد سازمان بشود.

البته در سیستم تربیتی سازمان ممکن افراد سازمان بسته به مسؤولیت و منزلت در درجات و طبقات مختلف قرار گیرند، بنابراین سیستم یا نظام تربیتی سازمان باید، هم، قوانین و رویه‌های عام و هم قوانین و رویه‌های خاص را در خود داشته باشند.

به عنوان مثال در یک بیمارستان ممکن است یکی از مفاد کلی نظام تربیتی عام، ارائه خدمات مناسب به بیماران در راستای بهبودی آن‌ها باشد، اما به طور خاص پزشکان در مقابل حفظ جان بیماران و دقت در تشخیص و تجویز، مورد خطاب قرار گیرند و یا در یک سازمان توزیعی، حفظ احترام مشتری قانون کلی و برخورد مناسب فروشندگان با خریداران یک قانون خاص باشد که بالطبع مشمول پاداش‏ها و تنبیهات خاص هم خواهد بود.

شفافیت: قانون تربیتی بایستی به صورت صادقانه تنظیم و به طور شفاف مستند شده و به همه کارکنان تفهیم شود و اجرای آن دایما به آنان یادآوری گردد.

به عبارت دیگر، شفافیت و صداقت در تنظیم و اجرای قوانین و محتوای نظام تربیت اخلاقی در اولویت اول قرار دارد و تاکید بر رعایت این موضوع در جریان اجرا نیز کاملا” اهمیت دارد.

اجرایی: قوانین تربیتی سازمان‏ها، بایستی قابلیت اجرای بلافاصله داشته باشند و قانون‏گذاران این قوانین نباید از اجرای آن طفره بروند، به عنوان مثال اگر در قانون سازمان انجام عملی موجب دریافت کارآنه مالی است، بلافاصله بعد از انجام آن عمل، عامل آن باید کارآنه خود را دریافت نماید.

 

 

کلام پایانی

از آنچه که تاکنون عنوان شد، این طور نتیجه گیری می‏شود، که برای ایجاد یک سازمان اخلاقمند، بایستی مساله تربیت مورد توجه جدی قرار گیرد و برای تربیت سازمانی، باید ارزش‏های تربیتی مناسبی را تبیین نموده، با استفاده از تعلیم و آموزش و نیز مربیان و الگوهای تربیتی، این تربیت را در سازمان نهادینه نموده و با وضع قانون تربیتی متناسب با ارزش‏های تربیتی و تنظیم آن در قالب یک نظام منسجم و یکپارچه در حفظ تربیت اخلاقی سازمانی کوشا بود.

سه قسمت «تعریف»، «شناخت» و «تربیت» درواقع بخش مقدماتی و البته مهم، سلسله مباحث اخلاق کسب و کار را تشکیل می‏دادند، در بخش‏های بعدی وارد مباحث تکمیلی نظیر استانداردسازی اخلاق کسب و کار خواهیم شد.

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.